جدول جو
جدول جو

معنی اژی ژی - جستجوی لغت در جدول جو

اژی ژی(اُ)
جزیره اساطیری که آنرا با جزیره کالیپسو تطبیق میکنند و نام آن توسط اومیروس (همر) شاعر شهرت یافته است
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اِ)
منسوب به شهر اژین. (ایران باستان ص 808 و 813 و 814)
لغت نامه دهخدا
(اُ ژِ)
یا اژی گس. پادشاه قدیم تب که در زمان وی طوفانی بود و بئوسی و قسمتی از آتیک را در دریا فروبرد
لغت نامه دهخدا
(اِدْ دی ژِ)
نام قلعه ای به آتّیک (اطیقی). (ایران باستان ص 2605)
لغت نامه دهخدا
(اِژِ)
ژان اسکات. فیلسوف و متکلم. مولد او اسکاتلند یا ایرلند به سال 833 میلادی وی در اظهار عقاید خویش جسور بود و شارل لوشو او را نزد خود خواند. اری ژن به سال 880 میلادی درگذشت، علفناک شدن زمین. (منتهی الارب) ، بزمین علفناک رسیدن. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(اُ)
زن بره خدای باد شمال در اساطیر یونان. (ایران باستان ص 773)
لغت نامه دهخدا
(اِ دیُ)
آنتونی نی. یا ژیل دوویترب. (1480- 1532 میلادی). کاردینال ایتالیائی و شاعر لاتینی، اول: اس دهر، همیشگی. (منتهی الارب) ، اوّل زمانه. ازل: کان ذلک علی اس ّالدهر، بود آن بر همیشگی زمانه و اول آن، باقی خاکستر در آتش دان. (منتهی الارب). باقی خاکستر در میان دیگ پایه. (مهذب الاسماء) ، دل انسان، از این رو که گویند او، اوّل از همه اعضا متکون شود. (ازمنتهی الارب) ، نشان. (منتهی الارب). علامت راه از اثر قدم یا پشک اغنام و جز آن: خذ اس الطریق، و این وقتی گویند که راه شناخته شود بنشان پای راه رفتگان یا پشک جانوران روندگان. (منتهی الارب) ، کلمه ایست که برای افسون و نرم و منقاد کردن مار گویند، تباه کردن. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
بانک اجی بی، در سندی که تاریخش از تشرین اول (اکتبر) سال چهارم سلطنت کوروش در بابل است کبوجیه را شاهزاده خوانده و پولی را که او در بانک اجی بی گذاشته بود، مال او دانسته اند. این بانک از قرار اسنادی که بدست آمده، بسیار معتبر بوده و در تاریخ به بانک اجی بی و پسران معروف است. (ایران باستان ج 1 ص 391)
لغت نامه دهخدا
نام زنی که به دستور پروشات مادر اردشیر دوم استاتیرا زوجه او را مسموم کرد، شرح آن واقعه چنین است: پروشات که از دیرگاهی قصد کشتن استاتیرا زن اردشیر را داشت بالاخره به دسایس و حیل نیت خود را اجرا کرد، او زنی در خدمت خود داشت ژی ژیس نام که مورد اعتماد تام ملکه و بر وی بسیار مسلط بود و همین زن بقول ’دی نن’ آلت اجرای خیال فاسد پروشات گردید، شرح قضیه موافق نوشته های ’دی نن’ و کتزیاس و پلوتارک (زندگانی اردشیر فصل 21) با جزئی اختلاف چنین است: هر دو ملکه از چندی قبل آشتی کرده و ظاهراً نشان می دادند که منازعات و سؤظن های دیرینه را فراموش کرده اند ولی باطناً از یکدیگر بیمناک بودند و غذا را از یک ظرف و از همان خوراک می خوردند، بعد پلوتارک گوید: در پارس مرغی هست که فضله ندارد وروده هایش پر از چربی است بنابراین تصور می کنند که غذای این مرغ از باد و شبنم است، این مرغ را رین تاسیس نامند، ولی کتزیاس این مرغ را رین داوس نامیده چنین گوید: پروشات در سر میز یکی از این مرغها را برداشته با کاردی که یک طرف آن را مسموم کرده بود به دو نیم تقسیم کرد، نیمی را که مسموم نشده بود خود برداشت ونیم مسموم را به استاتیرا داد، دی نن گوید ملان تاس نامی مرغ را بریده قسمت مسموم را به استاتیرا داد، بهرحال از درد شدید و تشنج هائی که بعد برای ملکه حاصل شد او یقین کرد که مسموم گشته است و بفاصله چند ساعت درگذشت، شاه هم سؤظن نسبت به پروشات حاصل کرد، زیرا درجۀ کینه و شقاوت او را خوب می دانست و برای اینکه در این باب حقیقت مطلب را بداند فرمود تمام خدمه وصاحب منصبان مادرش را توقیف و زجر کنند، ولی پروشات ژی ژیس را مدتها در منزل خود نگاه داشت و امتناع ورزید از اینکه او را به شاه تسلیم دارد، بالاخره این زن روزی اجازه گرفت به خانه اش برود و قراولان شاهی او راگرفتند و موافق قوانین پارسی که برای زهردهندگان مقرر است با زجر بکشتند، یعنی سرش را روی سنگ پهنی گذارده با سنگی دیگر چندان کوبیدند تا خرد شد و صورتش مسطح گردید، چنین است عقیدۀ دی نن، ولی کتزیاس گوید که ژی ژیس آلت اجرای قصد پروشات نبود و فقط بر خلاف میل خود از قضیه اطلاع داشت، (ایران باستان ج 2 ص 1096)
لغت نامه دهخدا
تصویری از ای شی
تصویر ای شی
جمله ایست که بدان از فصل مشترک ماهیتی پرسش شود و گویند: (ای شی هوفی ذاته) یا: (ای شی هوفی جوهره) ورد پاسخ این سوال فصل واقع شود یعنی جزو ماهیت که بدان ماهیتی از دیگر ماهیات که با او در جنس مشارکت دارند ممتاز شود چنانکه ناطق در جواب ای شی هوفی ذاته در مورد انسان گفته شود: (یکی آن بود که چون از کدامی هزیکی بپرسی اندر خودیش جواب آن بود چنانکه بپرسی که مردم کدام حیوان است ک گویند که: ناطق. پس ناطق جواب کدامی مردم بود. و بتازی جواب ای شی گویند)
فرهنگ لغت هوشیار